مرضیه ترابی | شهرآرانیوز؛ هجوم تیمورلنگ به ایران مصیبتبارتر از هجوم چنگیز بود. هنگامی که در نیمه دوم قرن هشتم، تیمور تصمیم به آغاز هجوم گرفت، ایران بهتازگی زیر بار ضربات سهمگین اجتماعی و سیاسی دوره چنگیزی کمر راست کرده و بازسازی زیرساختها آغاز شده بود. اما هجوم تیمور، همان مختصر بازسازیها را هم از بین برد و ایران، عملا بهنوعی پسرفت اقتصادی و بحران ناشی از آن مبتلا شد که برای قرنها ادامه پیدا کرد.
مورخانی مانند «حافظ ابرو» و «نظامالدینشامی» در آثارشان به گوشههایی از جنایات تیمور، بهویژه در توس و خراسان اشاره کردهاند که مو بر اندام انسان راست میکند. نظامالدین در «ظفرنامه» که قدیمیترین متن تاریخی مکتوب از حوادث دوره تیموری است، درباره وقایع سبزوار مینویسد: «حکم شد که آدمیان را لای دیوار گرفته و بر سر ایشان بنا کنند... و قریب ۲ هزار آدمی را دست بسته، طبقه بر طبقه نهاده و گل و خشت بر سر ایشان ریخته، زنده در گور کردند.»
حافظ ابرو نیز در اثر خویش به هجمه تیموریان به تابران توس، با فرماندهی پسر دیوانه تیمور، «میرانشاه»، اشاره میکند که بعد از شورش «حاجیبیگجانیقربانی» در ۷۹۱قمری، شهر را محاصره کرد و به فرمان تیمورلنگ، بعد از غلبه بر آن، دستور داد ۱۰هزار نفر از مردم تابران را گردن زدند و از سرهای آنان «کلهمناره» ساخت تا عبرت دیگران باشد. طبعا با چنین جنایات کممانندی، نمیتوان ذهن را بر روی زوایای دیگر زیست اجتماعی و حتی اعتقادی مردم در این دوره خاص تاریخی متمرکز کرد.
بااینحال، ایران در اواخر دوره حکومت تیمورلنگ و پس از وی، پسرش، «شاهرخمیرزا»، شاهد اتفاقات و تحولاتی بود که از دید برخی جهانگردان اروپایی دور نماند؛ کسانی که از آن سوی عالم و با هدف آشنایی و تجارت با فضای اقتصادی و اجتماعی ایران، به سمرقند سفر میکردند و تیمور، چون در حضور آنها نفع مادی میدید، به آمدنشان رضایت میداد.
یکی از این افراد «روی گونزالس کلاویخو» بود که بین سالهای۸۰۶تا۸۰۸قمری، بهعنوان سفیر «هانری سوم» پادشاه کاستیل (اسپانیای بعدی) به ایران سفر کرد و در بازگشت، مشاهدات خود را از این مسافرت دیپلماتیک به رشته تحریر درآورد. «سفرنامه کلاویخو» سندی درخورتأمل و مطالعه برای شناخت شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران است؛ سندی که بخشهایی از آن به خراسان و شهر مشهد اختصاص دارد و در این گزارش قصد دارم به شرح و توضیح آن بپردازم.
***
این نگارگری متعلق به قرن شانزدهم، از کتاب روضهالصفای میرخواند، مورخ ایرانی، پذیرایی تیمور را از سفرای خارجی نشان میدهد. دربار مینگ چین برای جمعآوری خراج از تیمور نامهای به نزد او فرستاده است که از دید تیمور، بسیار توهینآمیز است. کلاویخو که در این ضیافت حضور داشته است، میگوید: «تیمور تا آن زمان این خراج را به چینیها پرداخت میکرده است.» تیمور، عصبانی از این اقدام چینیها، اعلام میکند که «امپراتور چین دزد است.»
همچنین بیاعتنایی تیمور به چینیها در این تصویر بهوضوح دیده میشود. زیرا در ضیافتش، کلاویخو و همراهان اسپانیایی را بهطور آشکار بالاتر از فرستادگان امپراتور چین نشانده است.
سفر کلاویخو به ایران، بعد از سرکوب بایزید عثمانی توسط تیمورلنگ آغاز شد؛ سفری که نشانه وحشت اروپا از پدیدار شدن تیمور بود. کلاویخو در سال۱۴۰۳ میلادی/ ۷۸۲خورشیدی به مرزهای ایران وارد شد و از طریق آناتولی به نواحی مرکزی و شرقی ایران رسید. او در این سفر، مشاهدات خود را بهدقت ثبت کرد.
بهعنوان نمونه، گزارش وی از شهر تهران در این دوره، یکی از معدود گزارشهای موجود درباره پیشینه پایتخت فعلی ایران است. حضور کلاویخو در شرق ایران و خراسان، در تابستان سال۷۸۳خورشیدی اتفاق افتاد و او در تابستان گرم و تحملناپذیر آن سال، مسیر طولانی و نسبتا کویری مشهد تا سرخس را پیمود. براساس نوشتههای وی، کاروان دیپلماتیک هانری سوم، روز پنجشنبه، ۳۱ژوئیه ۱۴۰۴میلادی (برابر با ۱۷ مرداد ۷۸۳ خورشیدی) وارد مشهد شد و مدتی کوتاه در این شهر توقف کرد.
نخستین چیزی که نظر کلاویخو را در مشهد به خود جلب کرد، حرممطهر امامرضا (ع) بود. او درباره این مکان مقدس مینویسد: «همچنان راندیم تا رسیدیم به شهر مشهدیعنی محل شهادت امامرضا (ع) که به نام سلطان خراسان مشهور است و آرامگاهش در آنجا قرار دارد... وی در مسجدی بزرگ و در تابوتی که در نقره و طلا گرفته شده، مدفون است.»
از گزارش کلاویخو درباره حرم مطهر رضوی، دو شاهد مهم تاریخی قابلاستخراج است؛ نخست عنوان «سلطان خراسان» و دوم گزارش وی درباره شکل و وضعیت صندوق روی مرقد مطهر. اگر ترجمه «مسعود رجبنیا» را از متن سفرنامه دقیق بدانیم، میتوانیم نتیجه بگیریم که اصطلاح «شاه خراسان» و کاربرد آن برای «امامرضا (ع)»، قدمتی طولانی و بیش از آنچه برخی تصور کردهاند، دارد. از سوی دیگر، توصیف مختصر کلاویخو از صندوق روی مرقد آنحضرت، با چیزی که «ابنبطوطه» در سال۷۱۲خورشیدی مشاهده کرده، منطبق است و حتی نشان میدهد که در فاصله ۶۶ساله میان این دو مشاهده، تزیینات روی صندوق مرقد افزایش داشته است؛ زیرا ابنبطوطه تنها از نقرهکوب بودن صندوق صحبت میکند، اما کلاویخو به طلاکوب بودن صندوق هم اشاره دارد.
توصیف دیگری که کلاویخو درباره مشهد ارائه میکند و شایانتوجه است، به وصف او از موقعیت اعتقادی مشهد و نیز جمعیت زائران برمیگردد. وی مینویسد: «مشهد شهر عمده زیارتی همه این حوالی است و سالانه گروه بیشماری به زیارت آن میآیند.» این گزارش به ما میگوید که در سال ۷۸۳خورشیدی و در اوج درگیری و کشتارهای تیمورلنگ در خراسان و نواحی اطراف آن، مشهد بهعنوان نقطهای امن تلقی میشد؛ آنگونه که شهر عمده زیارتی بود و «گروه بیشماری» از مردم به زیارت آن میرفتند.
به نظر میرسد که چنین نگاه توأم با تساهلی درباره مسئله زیارت و امنیت حرمرضوی، به سنتی چنگیزی بازمیگردد. تیمورلنگ مدعی احیای امپراتوری چنگیرخان بود و بههمیندلیل میکوشید در رفتار با وی تطبیقی آشکار داشته باشد. طبق آنچه که فضلا... روزبهانخُنجی در «مهماننامه بخارا» و در قالب شعر گزارش میدهد، چنگیرخان مشهد را «دار اَمان» خوانده بود و ازاینرو، بعید نیست که تیمور هم چنین روشی را در پیش گرفته باشد؛ خاصه که وی ظاهرا تظاهر به مسلمانی و پیروی از مذهب حنفی داشت و در دربارش جمعی از علما -به جبر یا اختیار- حاضر بودند.
از سوی دیگر، کلاویخو از زائران پرشماری میگوید که سالانه از مکانهای مختلف خود را به مشهد میرساندند. رسیدن به مشهد، نیاز به امنیت مسیر و جلوگیری از تعرض به کاروانها داشت. اینکه جمعیتی کثیر میتوانست در آن بحبوحه به مشهد برسد، شاید اَمارهای باشد برای اینکه امنیت کاروانهای زیارتی را در دوره تیمورلنگ، تضمینشده بدانیم. درست بودن این ادعا، البته نیازمند بررسی دقیقتر و مراجعه به اسناد معتبر است.
باور برخی پژوهشگران این است که تبرک جستن از لباس زائران حرمرضوی، محصول و برآیند عقایدی است که در دوره صفویه تقویت شد و در عصر قاجار به اوج خود رسید. بعضی از محققان، متن سفرنامههای افراد مشهوری مانند «تاورنیه» و «دلاواله» را بهعنوان دلیل مدعای خود شاهد میگیرند.
اما طبق آنچه کلاویخو گزارش میکند، باید موضوع تبرک جستن از لباس زائران حرمرضوی را سنت و عُرفی بسیار قدیمیتر از دوره صفویه بدانیم. کلاویخو مینویسد: «هرزائری که به آنجا رفته باشد، چون بازگردد، همسایگانش نزد او میآیند و لبه قبای او را میبوسند؛ چون دریافتهاند که وی از زیارت چنین محل محترمی بازگشته است. چون به این شهر رسیدیم، ما را برای زیارت این مکان مقدس و آرامگاه بردند. سپس، چون در ایران راه میپیمودیم و بر سر زبانها افتاده بود که ما به زیارت مشهد شده و آن مکان مقدس را دیدهایم، مردم همه میآمدند و لبه قبای ما را بوسه میزدند.
به این بهانه که ما از گروهی هستیم که فیض زیارت مرقد و بارگاه قدیس بزرگ خراسان را درک کردهایم.» سنت تبرک جستن از لباس زائران، میتواند نشانه و شاهدی بر دو ادعای درخورمطالعه تاریخی باشد؛ نخست رغبت عموم مسلمانان به زیارت حرممطهررضوی که از سدههای پیش از ورود کلاویخو نیز جریان داشت و میتوان انعکاس آن را در متون ادبی ادوار مختلف، مانند عصر غزنوی (قصیده سنایی غزنوی با مطلع «دین را حرمی است در خراسان» یکی از شواهد موجود و درخوربررسی در این زمینه است) مشاهده کرد.
دوم آنکه این موضوع میتواند شاهدی بر انتشار عقاید شیعی در ایران عصر تیموری هم باشد. میدانیم که انتشار عقاید شیعی، بعد از سقوط بغداد، شتابی فراوان یافت و حتی در دوره اولجایتو (درگذشته سال ۶۹۵خورشیدی)، مشهور به سلطانمحمدخدابنده، برای مدتی به عقیده رسمی حکومت تبدیل شد.
در دوره تیموری نیز عقاید شیعی گسترشی حیرتآور داشت. تاآنجاکه حتی فرقههایی با سوءاستفاده از اعتقادات شیعه -مانند مهدویت- دست به نوعی بازتولید عقیدتی توأم با بدعت زدند که برجستهترین نوع آن را میتوان در شکلگیری فرقه «حروفیه» توسط فضلا... استرآبادی مشاهده کرد.